تحقیق تاريخچه ترجمه

دسته بندي : علوم انسانی » تاریخ

بخشی از متن تحقیق:

مقدمه
بهتر است در همين مقدمه و قبل از هر صحبتي كليه مواردي كه در طي تحقيق با آن برخورد كردم، ارائه دهم. اعم از مشكلات كاري، كمبود منابع و امكانات و ضيق وقت. طي تحقيق انجام شده از كتابخانه‌هاي آستان قدس رضوي، دانشكده ادبيات و كتابخانه مركزي دانشگاه فردوسي جهت كسب اطلاعات بازديد شد. موضوع مورد تحقيق نقد و بررسي آثار و كارهاي «مترجم علي‌اكبر معصوم بيگي» بود. قبل از سر زدن به هر كتابخانه‌اي به سراغ اينترنت رفتم تا شايد وارد كتابخانه ملي شده و بتوانم نام كتاب و تعداد آن را كه توسط اين مترجم انجام شده، بيابم. اما تنها دو اثر را پيدا كردم. پس از مشورت با دوستانم به سراغ كتابخانه دانشكده ادبيات رفتم، ولي متأسفانه هيچ همكاري با من نشد حتي از ورود ما به كتابخانه جلوگيري كردند و ناچار به برگه دان كتاب بسنده كردم و نام 6 كتاب را در آنجا يافتم البته عنوان زبان اصلي «فرانسه» آن را به طور دقيق نداشتند بعد از آن به كتابخانه آستان قدس رفتم. خوشبختانه در آنجا با همكاري مسئولين نام 11 كتاب را يادداشت كردم ولي باز هم عنوان كتاب به زبان اصلي را نيافتم. البته عنوان بعضي از كتابها انگليسي بود. پس از يادداشت نام كتابها به طبقه بالا كه مخصوص دانشجويان ارشد بود رفتم. با خواهشي كه حاكي از شرمساري بود از مسئول كتابخانه خواستم نام كتابها را گرفته و برايم جستجو كند اما، فقط يك كتاب را به زبان اصلي «فرانسه» پيدا كردم. پس از آن دوباره تصميم گرفتم به كتابخانه ادبيات بروم. بالاخره پس از جستجوي زياد، با يكي از دوستانم و با ترس و لرز فراوان وارد كتابخانه شديم. قبل از هر چيز دريافتيم كه تعداد كامپيوتر براي جستجو بسيار كم است ناچاراً منتظر شديم. پس از دقايقي كه هر كدام برايم يكساعت مي‌گذشت يكي از كامپيوترها خالي شد و با جستجوي زياد در داخل كامپيوتر و بعد از آن قفسه‌ها، باز هم دست خالي از كتابخانه بيرون آمدم. با پرس‌وجوي زيادي كه از دوستانم بعمل آوردم متوجه شدم كتابخانه مركزي دانشگاه نيز ممكن است كتابي برايم داشته باشد. طبق روزهاي قبل با كارت يكي از دوستانم وارد كتابخانه مركزي شدم خوشبختانه در آنجا همكاري مسئولين خيلي خوب بود ولي باز هم نتوانستم كتابهاي مورد نظر را بيابم در نتيجه از پيدا كردن كتابهاي ديگر منصرف شده و به همين يك كتاب بسنده كردم. با خواندن اين كتاب مشكل ديگري برايم بوجود آمد زيرا نوشته‌هاي كتاب اصلي «فرانسه» حدود 29 صفحه بود در صورتيكه ترجمه اين كتاب حدود 270 صفحه. در كتاب اصلي فقط به يك سري اتفاقات اشاره شده بود ولي در ترجمه كتاب تمام بحثهاي مورد نظر بطور كامل نوشته شده، بنابر اين فقط از نظر تاريخ وقايع و چكيده آن با هم مطابقت داشتند به اين ترتيب مجبور شدم براي حدود 5/1 صفحه از كتاب اصلي، تقريباً 25 الي 35 صفحه از كتاب فارسي را بنويسم. البته، علاوه بر اينكه دوست داشتم وظيفه محوله را خوب انجام داده تا هر چه بيشتر رضايت شما را فراهم آورم خود، نيز علاقمند شده بودم تا حد امكان در مورد ايشان «معصوم بيگي» تحقيق كنم و اطلاعات بيشتري از سوابق ترجمه ايشان بدانم. بدين صورت دوباره كتابخانه‌ها را براي به دست آوردن زندگي‌نامه فرد موردنظر مورد جستجو قرار دادم از اساتيد محترم نيز پرس‌وجو كردم ولي متأسفانه از زندگي‌نامه ايشان هيچ چيزي دستگيرم نشد.
نحوه ترجمه نيز خيلي دوست داشتم بدانم، آيا ايشان تمام كتابهايشان را به اين شكل ترجمه كرده‌اند؟ و يا اينكه، اين كتاب را اينطور ترجمه كرده‌اند؟ و ديگر اينكه آيا اين كتاب اصلي نسخه ديگري دارد يا خير؟ البته با مراجعه مجدد نزد مسئول كتابخانه، دريافتم كه آنها فقط از وجود يك نسخه اطلاع دارند. بنابراين من قادر به نقد و بررسي شخصيت و كارهاي ايشان نيستم چراكه، اولاً كتب ترجمه شده را به زبان اصلي «فرانسه» پيدا نكردم. ثانياً در مورد ويژگيهاي شخصيتي اين مترجم نيز هيچگونه اطلاعي بدست نياوردم.
پس از اين مقدمه كوتاه كه فقط گوشه‌اي از مسائل و مشكلات يك دانشجوي زبان خارجي را هنگام تحقيق نشان مي‌دهد بهتر است به اصل مطلب كه همان كارهاي ترجمه شده توسط مترجم نامبرده است بپردازيم.
زندگي و هنروان گوگ
نويسنده : پي ير كابان Cabanne . Pierre
مترجم : علي اكبر معصوم بيگي
چاپ اول : زمستان 1366
نسخه فارسي : 293 صفحه
نسخه فرانسه : 29 صفحه نوشته شده به همراه عكس و 100 عكس جداگانه
تيراژ : 5000 نسخه
اين كتاب نخستين بار در زبان فرانسه به سال 1961 و سپس در 1963 به زبان انگليسي انتشار يافت.
Introduction
Sept annees de travail (1869-1876) dans des galeries d’art se soldent par un echec et il tente alors par differents moyens de trouver sa place dans la societe. En Angleterre, il est pendant un certain temps maitre auxiliaire et devient ensuite vendeur dans une librairie a Dordrecht, en Hollande. Puis nous le retrouvons etudiant a Amsterdam et, en 1878, apres un cours accelere,missionnaire dans la triste region miniere du Borinage, En Belgique.Cette derniere experience se termin encore par un et Vincent traverse a cette epoque une crise serieuse. Au cours de cet hiver de 1880, il n’ecrit meme plus a son frere Theo avec lequel il echan geait pourtant, depuis de longues annees deja, une correspondance tres suivie.C’est cependant a cette epoque que Vincent a du prendre la decision de se consacrer a la peinture, car depuis la fin de 1880. touts ses forces sont tendues vers ce but . Il se met a etudier serieusement l’art et s’inscrit a l’Academie de Bruxelles.
Van Gogh dessine comme le fait chaque enfant quand on lui donne l’occasion. Pendant sa jeunesse, sa mere l’a d’ailleurs certainement encourage dans cette voie. Car l’on connait plusieurs dessins du jeune Vincent.(fig.1)
Au lycee de Tilburg, Vincent suit les cours de dessin du peintre C.C. Huysmans qui a toujours encourage, tant par la parole que par l’esprit, un bon enseignement du dessin. Huysmans etait d’avis qu’il fallait donner la priorite au developpement de sens artistique. Le sentiment general, partage par les autorites, etait qu’il fallait absolument tenter de rehausser le niveau lamentablement mediocre des envois a l’exposition universelle de 1851 a Londres. Partout en Europe, on etait d’avis que le developpement du sens artistique passait par l’enseigement du dessin.
Au lycee, Vincent semble etre un bon eleve. Surtout en sciences exactes. A l’epoque (1867). On consacrait. Dans les classes de cinquieme.cinq  heures par semaine a l’enseignement du dessin. Autant qu’a l’anglais et au francais, et un peu moins en quatrieme. A partir de la quatrieme. Vincent interrompt ses etudes secondaires. Sans qu il ait ete possible d’en connaitre la raison exacte.
Par la suite, Vincent ne nous parlera plus jamais de son maitre, le peintre.
احتمال مي رود كه عشق به طراحي را از مادرش ـ كه چند طرح ديدني رنگ وروغن پيش از ازدواج او در دست است ـ به ارث برده باشد. و در طرح ها و سياه مشق هاي گوناگون قوت اين تاثير را ثابت كرد. في المثل طرحي از يك پل در دست داريم كه امضا و تاريخ يازدهم ژانويه 1862 را دارد؛ پشت صفحه طرح چند نيمرخ كاريكاتور گونه به چشم مي خورد؛ يك ظرف شير كه تاريخ پنجم سپتامبر همان سال را دارد؛ سگي در حال پارس كردن به تاريخ بيست و هشتم دسامبر؛ مركز كورينت در بيست و دوم اگوست 1863؛ چند طرح مطالعاتي درباره گل؛ چند منظرة با آبرنگ از جمله حومة شاتود كروي، نزديك آرل (1863)؛ بزچران ورمه اش به تاريخ نهم اكتبر 1863. تمام اين طرح ها به دقتي وسواس آميز كشيده شده؛ و نمودار كار يك محصل كوشاست، و درحد نخستين گواه بر ذوق ونسان در طراحي بسيار دل انگيز است. ونسان در سپتامبر 1866 از مدرسة ژان پروويلي به مدرسه اي مشابه واقع در تيلبورگ رفت؛ و با خانوادة هنيك در خيابان چهل و هفتم سرفويل همخانه شد.
از آنجا كه تغيير محسوسي در خلق و خو و رفتارش سرنگرفته بود، و وضع درسي اش نيز هنوز چندان رضايتبخش نبود؛ نگراني والدين دربارة آيندة او هر دم فزوني مي گرفت. دو سال در تيلبورگ ماندگار شد، تا اينكه در چهاردهم مارس 1868 به زوندرت بازگشت. در اين هنگام، پانزده ساله بود.
چهارده هفته اي در خانه اقامت كرد، به مطالعه پرداخت، براي قدم زدن از خانه بيرون رفت و به ندرت حرفي براي گفتن به خانواده اش پيدا كرد. بي شك در اين مدت، همچنين به طراحي يا نقاشي آبرنگ نيز پرداخت، ولي هيچ چيز از اين دورة خاص در دست نمانده است.
C’est a cette epoque qu’il commenee a preeher et que la religion l’exalte de plus en plus. Pour le Nouvel An, il rentre chez lui, a Etten, et ne retoutnera plus en Angle terre. Jusqu’en mai 1877. il est vendeur dans une librairie a Dordrecht et retrouve a nouvecu. De par cette activite. Des modeles de dessin. Il charge Theo de excuser aupres de M. Tersteeg, qui lui a prete depuis si longremps deja des modeles, et il lui ecrit :» … C’est pour l’enseignement moyen. Trente sont deja relies. Mais on vent ecrit : »c’est pour l’ecole du soir et, pour cette raison. Les garder eneore une huitaine de jours.On te les retournera le plus tot possible« 5 [85]. Apparemment, Vincent a servi d’intermediaire. Mais il ne dit pas s’il a dessine lui – meme d’apres ces modeles. Ce qui parait d’ailleurs peu probable. Car il est entierement accapare par sa vocation religieuse. Dans ses lettets. Vineent parle des esperanees auxquelles il se sent devoir satisfaire pour meriter l’estime de son pere, ce pere tant admire et qui est pasteur protestant dans le Brabant septenrional. Region a predominace catholique.
Auprintemps 1877, Vineent s’installe a Amsterdam.ou il desire etudier la theolo gie. Il y visite des musees ainsi que la galerie d’art de son onele. Mais le etudes priment tout. Pourtant »instinetivement, pendant que j’ecris. je fsis de tems a autre un petit dessin. Comme celui que je t’ai envoye l’autre jour. Par exemple. Ce matin, c’etait Elie dans le desert. Avec un ciel d’orage. Et, au premier plan. Des buissons epi neux. Pas grand – chose d’extraordinaire, mais cela me vient si distinctement,si nettement parfois dans la tete« 6[101].
Les murs de la chambre de Vincent sont couverts d’estampes et parle notamment d’un portrait d’Anne de Bretagne, une feuille provenant du cours de Dessin, de Bargue. Cet ouvrage de modeles jouera un role important, car des lors que Vincent aura pris la decision de se consacrer uniqement a l’art. il y trouvera de nombreux modeles. Et non seulement des ses premiers pas d’artiste,mais egalement pendant les derniers mois de sa vie , a Auvers, Vincent s’inspirera des planches de Bargue.
Le Borinage
Ses etudes a Amstertdam sont un nouvel echec et Vincent les interrompt au cours de l’ete 1878 pour suivre. a Bruxelles, un cours accelere d’evangelisation. Des l’automne, il part en mission pour le Borinage, mais doit y attendre encore un certain temps avant de recevoir sa nomination, ses etudes n’etant pas terminees.
A Bruxelles, il se montre egalement un visiteur  tres assidu des musees. De preference en compagnie de Theo Et il ne peut resister au besoin de dessiner.»Je suis tente de dessiner des croquis sommaires de bien des choses, de tout ce que je rencontre sur mon chemin«.
در آن روز، هر چند قدري دير، آشكارا دريافت كه بارگراني بر گردة معاونش گذاشته است، و درعين حال مواعظ ونسان در مخاطبانش نمي گرفت. با اين همه، ونسان از دل و جان خود خود را وقف تكليف معنوي اش كرده بود. در اواخر دسامبر خسته و مانده  نزد خانواده اش در آتن بازگشت.
اين را كه آيا به در خواست والدينش به آتن رفت يا بنا بر تصميم شخصي خودش، هنوز در پرده ابهام است. پدر ونسان رنجش آشكار خود را از آخرين ناكامي پسر پنهان نكرد. ونسان پريده رنگ، لاغر و تبدار بود؛ اعضاي خانواده سري تكان مي دادند و افسوس مي خوردند. بهتر اين بود كه هم براي حفظ سلامت خودش و هم براي حفظ آبروي پدر به هلند مي رفت، و شغل آرامتر و پر درآمدتري پيدا مي كرد.
عمو كنت عاقبت در برابر خواهش هاي والدين ونسان تسليم شد و موافقت كرد كه بار ديگر كاري براي برادرزاده اش دست و پا كند. ونسان در كتابفروشي ون برام و بلوسه در دور درخت مشغول كار شد. با اين حال، ونسان هيچ قصد نداشت از تكاليف مذهبي اش دست بكشد. در سي و يكم همان ماه، به تئو نوشت تغيير شغل به اين معني است كه به جاي تعليم بچه ها، بايد در يك كتابفروشي كار كنم. دلايل بسياري هست كه اين (تغيير) را دلپذير مي كند. يكي از آنها، اين است كه در هلند نزديك پدر و مادر همچنين تو و ديگران هستم.
اما واقعيت اينست كه تسليم شد، چون احساس مي كرد كه شايد هنوز بيش از اينها بايد مطالعه كند تا در كار تبليغ اهليت پيدا كند.
آتن ـ دور درخت
اول ژانويه ـ نهم مه 1877
پس از تجربه تلخش در كار تبليغ مسيحت، اينك در كار كتابفروشي آرامشي يافته بود. ونسان در عمر به تناوب ميان هيجان و ‌آرامش، نشاط و افسردگي و خاموشي و غوغا در نوسان بود.
او غرق مطالعه كتب مذهبي و فلسفي بود و در اطاق كوچكش چون زاهدي گوشه نشين مي زيست. به ديوار اطاق دو تمثال مسيح آرام بخش و مسيح پاداش دهنده را آويخته بود كه تئو به او هديه كرده بود.
«در زندگي ممكن است لحظه اي پيش بيايد كه آدمي از همه چيز خسته شود و شايد به حق احساس كند كه انگار هر كاري كه مي كند غلط است؛ تصور مي كني بايد كوشيد اين احساس را كنار زد يا منكوبش كرد؟ يا نه، به نيروي «رنج كشيدن براي خدا»ست كه نبايد ترسيد، بلكه شادمانه چشم به راه داشت تا شايد خير و بركت به ارمغان آورد؟ آيا «رنج كشيدن براي خدا»ست كه ما را رهنمون مي شود تا دست به انتخابي بزنيم كه هرگز از آن پشيمان نشويم؟»
ونسان دورة كار در كتابفروشي را تنها درنگي كوتاه مي شمرد كه به او امكان مي داد، دقيق تر و جامع تر از گذشته به مسائلي كه يك مبلغ مسيحي با ‌آن مواجه بود، نظر كند، و در ضمن خود را بهتر بشناسد. گوشش بدهكار زخم زبانهاي همكارانش در كتابفروشي يا همخانه هايش در تالبروژاستراتژ كنار موز نبود. در بيست و ششم فوريه، وقتي تئو را ملاقات كرد از شادي سرازپا نشناخت، و چند هفتة بعد در بيست و دوم مارس، نوشت : «وقتي از هدف هايم براي تو مي نويسم افكارم روشني و صراحت پيدا مي كند.»
«... شوق عجيبي براي دست يافتن به گنجينه هاي كتاب مقدس و ادراك زير وبم هاي آن همه قصه عتيق دارم، و به ويژه مي خواهم هر آ‌نچه راجع به زندگي مسيح به دست آمده بدانم. در خانواده ما ـ لااقل تا آنجا كه مي توان سابقه آن را در گذشته نشان داد ـ هميشه يك نفر انجيل را موعظه كرده؛ يعني، در هر حال خانواده اي مسيحي بوده است ... اين دعاي عاجزانه و آرزوي من است كه روح پدر و پدربزرگمان در من حلول كند تا مرا به يك مسيحي و خادم راستين مسيحيت بدل سازد، و زندگي ام بيش از پيش به زندگي كساني كه اشاره كردم شباهت پيدا كند؛ زيرا شراب كهنه نيكوست و من جز اين آرزوئي ندارم».
اكنون احساس تداوم و پيوستگي، بر دعوت آمرانه به تبليغ مسيحيت افزوده شده بود. «خدمت» بايد حكم حلقه اي را بگيرد كه ونسان را به سلسله دراز آهنگ خادمان درستكار خدا پيوند دهد. اما چگونه مي تواند شايستگي تقرب به آنان را بيابد، و انتظار ايشان را برآورد؟ و چگونه مي تواند به پيشبرد ايمان و روشنگري توفيق يابد؟
اين بود مسائلي كه ذهن ونسان را، در حالي كه دود پيپ هميشگي اش را از دهان بيرون مي داد، بر مي انگيخت و يك روز از اتكا به نفسي كه پيدا مي كرد به شادي و وجد مي آمد، و روز ديگر غرق نوميدي و ياس مي شد.
«آه، تئو، دوست من، اگر فقط در اين يكي موفق شوم ! اگر از دست اين افسردگي هولناك خلاص شوم، افسردگي هولناكي كه خود حاصل شكستهائي است كه در هر كار كه به آن دست زده ام، ديده ام و باران سلامتي كه پس از آن بر سرم باريده است. اگر روزي خاطرم از همة اين آسوده شود، و بالاخره اگر فرصت و نيروئي براي مطالعه، پيشرفت و تقوا در كار تبليغ دست دهد، من و پدر از صميم قلب سپاسگزار خدا خواهيم بود».
ونسان به سيرو مطالعه اخلاقي و فلسفي، «آشنائي و عشق به زندگي و آثار مرداني چون ژول بره تون، ميله، ژاك، رامبراند، باسبوم، و بسياري ديگر .... و همچنين تمايل به پروردن انديشه هاي بلند» را نيز افزود : اين مغلمة درهم جوش غريب تنها مي تواند مايه حيرت ما شود و گرنه ونسان چگونه مي توانست در آثار هنرمنداني مانند ژول بره تون و شارل ژاك كه تصاويرشان را در گالري هاي گوپيل ديده بود، احساس تسلي خاطر كند؟
زندگي اين هنرمندان تهي از هرگونه حادثه چشم گير، و آثارشان جزو كارهاي دست دوم بود، با اين همه، آنان را در رديف رامبراند قرار مي داد ! اما ونسان در سراسر زندگي دستخوش داوري هاي نادرست، تناقضات و تفسيرهاي غلط بود. پس از ذكر اسامي مورد علاقه اش اضافه مي كند : «از قضا شباهت بسيار زيادي بين زندگي پدر و اين كسان وجود دارد، اگر چه شخصاً زندگي پدر را بيشتر مي پسندم.» دليلش اين بود كه ون گوگ كشيش با كلام خدا محشور بود.
ونسان هنوز به گوشه گيري و تنهائي روزگار مي گذارند، و جز با يك ناظم مدرسه به نام گرليتز كه در همان پانسيون زندگي مي كرد، تقريباً با كس ديگري حشر و نشر نداشت. گرليتز مردي هوشمند و با فرهنگ بود؛ همو بود كه ونسان را به تحصيل الهيات و اخذ دانشنامه تشويق كرد. غروب يك روز ونسان نقشه هايش را با‌ آقاي برام در ميان گذاشت، اما وقتي با ابزار بدبيني او روبرو گرديد سخت آزرده شد؛ اگر فقط مي دانست كه ونسان با چه سختي و مشقتي خود را آمادة كار كرده بود ! او نياز به مطالعه اي عميق درباره كتاب مقدس، السنة لاتين، يوناني و زبانهاي جديد و تاريخ ـ خاصه تاريخ اصلاحات مذهبي داشت. خانواده اش در جدي گرفتن اين گرايش غيرمنتظره ترديد داشت، اما پدر ونسان رفته رفته تحت تاثير اعتقاد عميق و شور و شوق او به تكميل مطالعاتش قرار گرفت، و از اينكه پسرش راه او و اجدادش را برگزيده بود، خشنود بود. شوراي خانواده دعوت به اظهار راي شد، و سرانجام به اين نتيجه رسيد كه كشيش آينده بايد تحصيلات مقدماتي خود را در ‌آمستردام تكميل كند، و نخستين آزمون رشتة الهيات را بگذراند. اين دوران را مي توانست با عمويوهانس كه در ‌آن هنگام مدير كارخانه كشتي سازي نيروي دريائي بود، سر كند. ونسان در نهم مه به خانه عمويش رسيد.
آمستردام ـ آتن ـ بروكسل
نهم مه 1877 ـ دسامبر 1878
دوران تحصيل ونسان طولاني، و سرشار از كار و كوشش بود. در اين ميان به ويژه زبان لاتين و يوناني را دشوار يافت. هنگام كار سختي هاي بسيار برخود تحميل مي كرد، هر چند نمي توانست از كشيدن پيپ دل بكند، و در پايان هر روز چنان از فرط خستگي از پا مي افتاد، كه صبح ها هرگز نمي توانست در ساعت دلخواهش از خواب بيدار شود. با گذشت روزها چندان عرصه بر او تنگ شد كه گاه با خود مي انديشيد كه بهتر است همه چيز را رها كند. «ولي با همه اين احوال ادامه مي دهم، اما با رعايت احتياز ، و با اين اميد كه نيروئي بيابم كه بتوانم در برابر اين مشكلات مقاومت كنم . . .  و با اين اعتقاد كه به رغم هر آنجه به نظر مي رسد بر ضد من است ، بايد به هدفي كه اين همه به آن عشق مي ورزم ، دست يابم و اگر خدا بخواهد ، نظر تأييد كساني را كه دوست مي دارم ، و آنان كه پس از من خواهند آمد ، جلب كنم ))
دروس يوناني را نزد خاخام جواني به نام مندس دوكستا كه در بخش يهودي نشين آمستردام زندگي مي كرد ،‌مي آموخت و دائي استريكر وظيفه مرور در دروس او را بر عهده گرفته بود .
جبر و هندسه را پيش تكسيرا دوماتوس ( خواهرزاده مندس) كه در مدرسه بي بضاعت هاي يهودي تعليمات ديني تدريس مي كرد ، مي خواند به تئو نوشت : كه اين مرد (( به بردباري سگي كه استخواني را مي جود )) كار مي كند . در نظر عمويوهانس با ان عقايد لاهوتي و تحصيلات پيرانه سرپاك مضحك جلوه مي كرد ؛ او و نسان را واداشت كه فقط به يك اطاق قناعت كند ، و به ندرت پيش مي آمد كه حتي در موقع صرف غذا – كه ونسان خود مجبور به تهيه آن بود – او را ببيند .
ونسان به برادرش نوشت : (( گهگاه وقتي دارم چيز مي نويسم از روي غريزه طرح كوچكي هم مي كشم ؛ مثل همان طرحي كه چند روز پيش برايت فرستادم  ...

فهرست مطالب
عنوان    
پيشگفتار    
زوندرت، 30 مارس ـ 30 ژوئيه 1869    
لاهه، 30 ژوئيه 1869 ـ 13 ژوئن 1873    
لندن، 13 ژوئن ـ 15 مه 1875    
پاريس، 15 مه ـ 31 مارس 1876    
رمزگيت ـ ايلوورت، 17 آوريل ـ 31 دسامبر 1876    
اتن ـ دور درخت، 1 ژانويه ـ 9 مه 1877    
آمستردام، آتن ـ بروكسل، 9 مه 1877 ـ دسامبر 1878    
بوريناژ، دسامبر 1878 ـ 15  اكتبر 1880    
بروكسل، 15 اكتبر 1880 ـ 12 آوريل

این تحقیق با فرمت word قابل ویرایش در اختیار شما قرار می‌گیرد.
تعداد صفحات تحقیق: 115





دسته بندی: علوم انسانی » تاریخ

تعداد مشاهده: 3673 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: word

تعداد صفحات: 115

حجم فایل:666 کیلوبایت

 قیمت: 49,500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی:
    در قالب word و در 115 صفحه، قابل ویرایش.